اسنادلغتنامه دهخدااسناد. [ اِ ] (ع مص ) نسبت کردن به . بازخواندن به . بستن به : مدار باکرمش بیم از گنه مخلص دگر به خویشتن اسناد این گناه مده . مخلص کاشی . || منسوب کردن حدیث به ک
forgeدیکشنری انگلیسی به فارسیجعل، کوره اهنگری، دمگاه، کوره قالگری، تهیه جنس قلابی، ساختن، کوبیدن، جعل کردن، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن، جلو رفتن
کور الحداددیکشنری عربی به فارسیکوره اهنگري , دمگاه , کوره قالگري , جعل , تهيه جنس قلا بي , جعل کردن , اسناد ساختگي ساختن , اهنگري کردن , کوبيدن , جلو رفتن
صنعتلغتنامه دهخداصنعت . [ ص َ ع َ ] (ع اِ) پیشه و هنر. (غیاث اللغات ) : روزگاری پیشمان آمد بدین صنعت [ شاعری ] همی هم خزینه هم قبیله هم ولایت هم لوی . منوچهری .درین بام گردان و
ارغونلغتنامه دهخداارغون . [ اَ ] (اِخ ) ابن اباقاخان . اباقاخان میل داشت که پس از او پسر وی ارغون بمقام ایلخانی برسد ولی چون این امر با یاسای چنگیزی که سلطنت را حق ارشد شاهزادگان
لولیانلغتنامه دهخدالولیان . (اِ) ج ِ لولی . رجوع به لولی شود : خبر شکست او (یعنی زکی خان ) که به وکیل الدوله رسید، فرقه ٔ لولیان و جماعت الواط به استقبال زکیخان فرستاد. (تاریخ زند