اسم منسوبلغتنامه دهخدااسم منسوب . [ اِ م ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسمی است که به آخر آن یاء مشدد ماقبل مکسور اضافه شود و آن علامت نسبت است ، چون بصری و هاشمی . (کشاف اصطلاحات
اسمدیکشنری عربی به فارسینام , اسم , موصوف , قاءم بذات , متکي بخود , مقدار زياد , داراي ماهيت واقعي , حقيقي , شبيه اسم , داراي خواص اسم
ﭐسْمُفرهنگ واژگان قرآناسم-نام ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ
طاحیلغتنامه دهخداطاحی . [ حی ی ] (ص نسبی ) اسم منسوب به بنی طاحیه که از محله های بصره است . (سمعانی ). || منسوب به طاحیةبن سودبن حجر که بطنی است از اَزد. (منتهی الارب ). رجوع به
جدیانیلغتنامه دهخداجدیانی . [ ج َدَ ] (ص نسبی ) اسم منسوب به جَدَیا که نام قریه ای است از قرای دمشق . (از معجم البلدان ) (لباب الانساب ).
مطلبیلغتنامه دهخدامطلبی . [ م ُطْ طَ ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به مطلب بن عبد مناف است و جمعی از اولادان وی بدین اسم منسوب اند. (الانساب سمعانی ) (از لباب الانساب ).
ملکیلغتنامه دهخداملکی . [ م َ ل َ کی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به مَلِک ، و مَلَکیة تأنیث آن . (از اقرب الموارد). هرگاه اسم منسوب الیه ثلاثی و مکسورالعین باشد عین الفعل چنین اسمی د
اعمشیلغتنامه دهخدااعمشی . [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوحامد احمدبن حمدون بن احمدبن رستم نیشابوری . از روات بود. و بدان جهت بدین نسبت شهرت یافت که احادیث اعمش را حفظ میداشت . وی در ربیعال