اسماللغتنامه دهخدااسمال . [ اِ ] (ع مص ) کهنه شدن جامه . کهن شدن . (یادداشت مؤلف ). || صلح دادن میان دو کس . اصلاح کردن کار مردم : اسمل بینهم اسمالاً؛ صلح کرد میان ایشان .(تاج ا
اثماللغتنامه دهخدااثمال . [ اِ ] (ع مص ) باقی گذاشتن چیزی را. || بسیار سرشیر بستن شیر. بسیار خامه و سرشیر بستن شیر. سرشیر بستن لبن .