اسلامیهلغتنامه دهخدااسلامیه . [ اِ می ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد، 30000 گزی شمال باختری مشهد، 2000 گزی خاور شهر طوس . جلگه ، سردسیر.محصول آن غلات ، تریاک ، میوه جات . شغل اهالی زراعت ، مالداری
اسلامیهلغتنامه دهخدااسلامیه . [ اِ می ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور، 6000گزی جنوب خاور نیشابور، جلگه ، معتدل ، سکنه 35 تن . شیعه . زبان فارسی . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، تریاک ، میوه جات . ش
اسلامیه و کریم آبادلغتنامه دهخدااسلامیه و کریم آباد. [ اِ می ی َ وَ ک َ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، 8000 گزی خاور نیشابور، سر راه شوسه ٔ عمومی تربت حیدریه به خواف . جلگه ، معتدل . سکنه 2000 تن . شیعه .
اسلامیلغتنامه دهخدااسلامی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب باسلام : قرون اسلامی . || مسلمان . رجوع باسلامیان شود.
اسلامیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به اسلام: معماری اسلامی.۲. مسلمان.۳. [عامیانه] متدین؛ کوشا در رعایت اصول شرع.
برآمدگی آسیالامیmylohyoid ridgeواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگی خطی استخوانی در سطح داخلی فک پایین که از شاخینه (ramus) تا ناحیۀ نوک ریشۀ دندانهای آسیای فک پایین ادامه دارد متـ . برآمدگی مایل داخلی internal oblique ridge
اسلامیه و کریم آبادلغتنامه دهخدااسلامیه و کریم آباد. [ اِ می ی َ وَ ک َ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، 8000 گزی خاور نیشابور، سر راه شوسه ٔ عمومی تربت حیدریه به خواف . جلگه ، معتدل . سکنه 2000 تن . شیعه .
پاندیالغتنامه دهخداپاندیا. (اِخ ) نام قدیم منتهای جنوبی هندوستان و در قرون وسطی بدانجا دولت بزرگی بود. در قرن ششم و هفتم و هشتم هجری این مملکت را به دفعات آل سبکتکین و سایر دول اسلامیه ضبط و تسخیر کردند.
واپس رولغتنامه دهخداواپس رو. [ پ َ رَ / رُو ] (نف مرکب ) بازپس رونده ، عقب رونده : گفت آن را من نخواهم . گفت چون ؟گفت او واپس رو است و بس حرون . مولوی (مثنوی دفتر ششم چ اسلامیه ص 55
دارالمرزلغتنامه دهخدادارالمرز. [ رُل ْ م َ ] (اِخ ) لقب شهر رشت . (مسکوکات ایران رابینو ص 99) : در سنه ٔ هزار و دویست و هشتاد به اراده ٔ حج بیت اﷲالحرام از دارالمرز رشت آمدم به تبریز. (مفاتیح الجنان چ گراوری اسلامیه ص <span class="hl" dir=
قلابکلغتنامه دهخداقلابک . [ ق َل ْ لا ب َ ] (ص مصغر) مصغر قلاب . آنکس که زر و سیم مغشوش و ناسره به نام پادشاه طراز کند و رواج دهد : دشمن روزند این قلابکان عاشق روزند این زرهای کان .مولوی (مثنوی چ اسلامیه دفتر 2</s
اسلامیه و کریم آبادلغتنامه دهخدااسلامیه و کریم آباد. [ اِ می ی َ وَ ک َ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، 8000 گزی خاور نیشابور، سر راه شوسه ٔ عمومی تربت حیدریه به خواف . جلگه ، معتدل . سکنه 2000 تن . شیعه .