اسغابلغتنامه دهخدااسغاب . [ اِ] (ع مص ) گرسنه کردن . || در گرسنگی درآمدن . (منتهی الارب ). گرسنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
اسقابلغتنامه دهخدااسقاب . [ اِ ] (ع مص ) نزدیک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نزدیک آمدن : اسقبت الدار؛ نزدیک شد سرای . (از منتهی الارب ). || نزدیک گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
اصقابلغتنامه دهخدااصقاب . [ اِ ] (ع مص ) نزدیک گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نزدیک گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || نزدیک
اسبابلغتنامه دهخدااسباب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سبب . مایه ها. سِلعة.(منتهی الارب ). حماله . جامل . (منتهی الارب ). رسن ها. اواخی . پیوندها. اطراف . درها. (وطواط). وسایل . ساز. برگ .
مسغبلغتنامه دهخدامسغب . [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اسغاب . آن که در قحطی درآمده باشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و رجوع به اسغاب شود.
اسبابلغتنامه دهخدااسباب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سبب . مایه ها. سِلعة.(منتهی الارب ). حماله . جامل . (منتهی الارب ). رسن ها. اواخی . پیوندها. اطراف . درها. (وطواط). وسایل . ساز. برگ .