اسطاثلغتنامه دهخدااسطاث . [ ] (اِخ ) نام پسر اوریباسیوس طبیب یونانی . و اوریباسیوس را خطاب به پسر، کتابیست در طب در نه مقاله و آن کتاب را حُنین نقل کرده است . و لاریباسیوس من الک
اسطاثلغتنامه دهخدااسطاث . [ ] (اِخ ) نام یکی از شاگردان بقراط. (ابن الندیم ). در تاریخ الحکماء قفطی آمده (ص 94): و من تلامیذ بقراط لاذن ماسرجس ساوری فولس و هو اجل ّ تلامیذه و خلی
اسطاثلغتنامه دهخدااسطاث . [ اُ ] (اِخ ) او راست : نقل شرح امقیدورس از کتاب الکون و الفساد ارسطو بعربی . نقل کتاب الحروف (الهیّات ) ارسطو برای کندی . نقل کتاب الحقن تألیف سورونوس
استاسلغتنامه دهخدااستاس . [ اِ ] (اِخ ) ژان سروه . کیمیاوی بلژیکی ، مولد لووَن . وی را با دوما درباره ٔ گاز کربنیک و اوزان آتمی تحقیقات و تتبعاتیست . (1813 - 1891 م .).
استاسلغتنامه دهخدااستاس . [ اِ] (اِخ ) شاعر لاطینی ، مولد ناپل . وی مؤلف «تبائید» و «سیلوها» است . سبک اودقیق و روشن ولی غالباً مصنوع است . (40 - 96 م .).
اسطاسلغتنامه دهخدااسطاس . [ ] (اِخ ) یکی از مترجمین کتاب الفلاحة الرومیة تألیف الحکیم قسطوس بن اسکور اسکینه [ کذا ] بعربی . (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 2 ص 293).
اسپاثینسلغتنامه دهخدااسپاثینس . [ اَ ن ِ ] (اِخ ) نام یونانی اَسپ َچَنا یکی از بزرگان عهد داریوش . (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 228) (ایران باستان ص 535).
اسطافالسلغتنامه دهخدااسطافالس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی جزر است و بلغت رومی اسطفلین و بلغت شام اسطون نامند. (تحفه ٔحکیم مؤمن ). گزر. زردک . رجوع به اسطافولینس شود.
سورنوسلغتنامه دهخداسورنوس . [ س ُ رَ ] (اِخ ) از اطبای قدیم و موضع او معلوم نیست . او راست : کتاب الحقن و أسطاث آنرا ترجمه و چنین اصلاح کرده است . (از ابن الندیم ). رجوع به تاریخ
اریباسوسلغتنامه دهخدااریباسوس . [ اُ ] (اِخ ) (ابن البیطار). اُریباسیُس . اُریباسیوس . (الجماهر بیرونی ) (تاریخ الحکمای قفطی ) (الفهرست ) (عیون الانباء) (ابن البیطار) (ذخیره ٔ خوارز
ارسطولغتنامه دهخداارسطو. [ اَ رِ ] (اِخ ) (در یونانی : اریست تلس ) حکیم مشهور یونانی ملقب بمعلم اول و پیشوای مشائین . نام این فیلسوف در فارسی و عربی بصور ذیل آمده است : ارسطو، آر