اصرابلغتنامه دهخدااصراب . [ ] (اِخ ) شهری بود میان مرو و بلخ . رجوع به نزهةالقلوب مقاله ٔ 3 ص 179 شود.
اصرابلغتنامه دهخدااصراب . [ اِ ] (ع مص ) دادن و شیر ترش خورانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اصراب مال کسی را؛ دادن مال را به وی . (ناظم الاطباء). اصراب مال به کسی ؛اعطای
اثرابلغتنامه دهخدااثراب . [ اِ ] (ع مص ) ثَرب . تثریب . سرزنش کردن . نکوهیدن بر گناه . || پیه ناک گردیدن : اثرب الکبش ؛ پیه ناک گردید قچقار. (منتهی الارب ).
أَتْرَابٌفرهنگ واژگان قرآنهمسانان -اقران (همسران بهشتي همتاي شوهران خويشند ، نه از جهت سن با آنان اختلاف دارند ، و نه از جهت جمال .ممکن هم هست مراد از اقران اين باشد که مثل شوهران خويشند
هجویریلغتنامه دهخداهجویری . [ هَُ ] (اِخ ) علی بن عثمان بن علی الجلابی الهجویری الغزنوی ، مکنی به ابوالحسن از عرفای قرن پنجم هجری است . نسبت وی به غزنین از مشرق خراسان است . وی در
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سعد ابوالحسین کاتب . یاقوت در معجم الادباء (چ مارگلیوث ج 1 ص 129 ببعد) آرد: حمزه در زمره ٔ اهل اصفهان ذکر او آورده و گوید که ابوالحس
سربلغتنامه دهخداسرب . [ س َ رَ ] (ع اِ)سوراخ جانوران دشتی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). سُمج . (مجمل اللغة) (شرفنامه ) : در هزیمت چون زنی بوق ار بجایستت خردور نه
سربلغتنامه دهخداسرب . [ س ِ ] (ع اِ) گله ٔ آهوان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب ). || جماعت زنان و جز آن . || گروه سنگخوار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی ال
طاهرزادهلغتنامه دهخداطاهرزاده . [ هَِ دَ ] (اِخ ) میرزاعلی اکبر صابر (تولد 1278 وفات 1321 هَ . ق .). وی یکی از شعرای توانا و بزرگ شروان است ، و در قرن سیزدهم هجری در شهر شماخه تولدی