جدیلةلغتنامه دهخداجدیلة. [ ج َ ل َ ] (اِخ ) طائفه ای [ فخذ ] ازاولاد اسدبن ربیعه اند و آنان همان بنوجدیلةبن اسدند که منسوب به آن را جدلی بحذف یا آرند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 337).
سحیملغتنامه دهخداسحیم . [ س ُ ح َ ](اِخ ) شاعری رقیق الشعر است . وی بنده ای عجمی الاصل واز مردم نوبه است . بنی الحسحاس که بطنی از بنی اسدند او را بخریدند و سحیم در میان آنان نشا
خمسیانه ٔ بالالغتنامه دهخداخمسیانه ٔبالا. [ خ ُ ن َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. دارای صد و ده تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و صیفی و لبن
خان امیرلغتنامه دهخداخان امیر. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 16 هزارگزی خاور چقلوندی و 9 هزارگزی جنوب خاوری راه فرعی چقلوندی به بروجر