اثجللغتنامه دهخدااثجل . [ اَ ج َ ] (ع ص ، اِ) مردی که شکمش کلان و فراخ باشد. (منتهی الارب ). بزرگ شکم . (مهذب الاسماء). مرد برآمده تهیگاه . (منتهی الارب ). || که پوست شکم سست دا
عثجللغتنامه دهخداعثجل . [ ع َ ج َ ] (ع ص ) بزرگ شکم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فراخ و سطبر از مشک و خنور. (منتهی الارب ). الواسع الضخم من الاوعیة و الاسقیة و نحوها. (اق
عسجللغتنامه دهخداعسجل . [ ع َ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به حره ٔ بنی سلیم . (منتهی الارب ). جایگاهی است در حرة بنی سلیم ، و نام آن در شعر عباس بن مرداس آمده است . (از معجم البلدان
اجل (مع الشد)دیکشنری عربی به فارسیبوقت ديگر موکول کردن , خاتمه يافتن(جلسه) , موکول بروز ديگر شدن , عقب انداختن , بتعويق انداختن , موکول کردن , پست تر دانستن , در درجه دوم گذاشتن
اسجاللغتنامه دهخدااسجال . [ اِ ] (ع مص ) دلو دادن . دادن یک دلو و دو دلو. (منتهی الارب ). دادن یک دول و یا دو دول : اسجله ؛ داد او را یک دلو و دو دلو. (منتهی الارب ). || بخشیدن .
سِجِّيلٍفرهنگ واژگان قرآنکلوخ - سنگ گِل(برخي گفته اند اصلش از سجين به معني آتش است و برخي ديگر گفته اندهمان "سنگ گِل " فارسي بوده که بعدها عربي شده است . بعضي ديگر گفتهاند : اين کلمه
سجیللغتنامه دهخداسجیل . [ س ِج ْ جی ] (ع اِ) سنگ گل . (منتهی الارب ) (نصاب الصبیان ) (ترجمان القرآن ). سنگ گل و آن نوعی از سنگ خام است . (غیاث ). در المعرب از ابن قتیبه سجیل بفا