اسجاملغتنامه دهخدااسجام . [ اِ ] (ع مص ) روان کردن اشک . (منتهی الارب ). اشک راندن . || انسجام . (تاج المصادر بیهقی ). باریدن . ریخته شدن .
اثجاملغتنامه دهخدااثجام . [ اِ ] (ع مص ) همیشگی گرفتن . || پیوسته باریدن . (زوزنی ). پیوسته شدن باران . (تاج المصادر): اثجم المطر؛ کَثُرَ و دام َ. (منتهی الارب ). || اثجمت السماء
تساجملغتنامه دهخداتساجم . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) روان شدن اشک . (المنجد). تسجیم . (متن اللغة). اسجام . (المنجد).
اشکلغتنامه دهخدااشک . [ اَ ] (اِ) قطره . (برهان ) (غیاث ) (هفت قلزم ). قطره ٔ آب . (آنندراج ). هر چکه . قطره ٔ باران . (سروری ) (فرهنگ اسدی ). قطره را گویند عموماً : چنان شد ظل