استی ساکلغتنامه دهخدااستی ساک . [ اِ ] (اِخ ) کرسی کانتن اُب ، از ناحیه ٔ تری ، دارای 1794 تن سکنه . راه آهن از آن گذرد و دارای کارخانه های چوب بری و کلاه سازی است .
استیسانلغتنامه دهخدااستیسان . [ اِ] (ع مص ) خوابناک گشتن . || غنودن . || پینکی زدن . اوناویدن . (تاج المصادر بیهقی ).
استیساخلغتنامه دهخدااستیساخ . [ اِ ] (ع مص ) ریمناک شدن . (منتهی الارب ). چرکین شدن . (از اقرب الموارد).
استیسادلغتنامه دهخدااستیساد. [ اِ ] (ع مص ) شیر شدن . (زوزنی ). مانند شیر شدن . شیری نمودن . || دلیر شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دلیری کردن بر. جرأت کردن . || بجای رسیدن نبات . (ت
استیساعلغتنامه دهخدااستیساع . [ اِ ] (ع مص ) فراخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فراخ گردیدن . || فراخ شدن خواستن .
استی ساکلغتنامه دهخدااستی ساک . [ اِ ] (اِخ ) کرسی کانتن اُب ، از ناحیه ٔ تری ، دارای 1794 تن سکنه . راه آهن از آن گذرد و دارای کارخانه های چوب بری و کلاه سازی است .
استیلغتنامه دهخدااستی . [ اَ ] (اِخ ) شهری حصین در ولایات سارد (ایطالیا)، و آن کرسی ناحیتی است بهمین نام ، در ملتقای دو نهر تانار و بوربو بمسافت 360 میلی جنوب شرقی تورن با راه آ
استی لیتسلغتنامه دهخدااستی لیتس . [ اِلی ت ِ ] (اِخ ) یکی از تواریخ سریانی منسوب به استی لیتس است که در حدود سال 507 م . تألیف شده و حاکی از وقایع سالهای 494 تا 506م . است و بخطا آن
زرق سازلغتنامه دهخدازرق ساز. [ زَ ] (نف مرکب ) که حیله سازد. فریبنده و مکرساز : دست بدار ای چو فلک زرق سازز آستی کوته و دست دراز نظامی .مشو جفت این جادوی زرق سازکه پنهان کشست آشکار
خاتون استیلغتنامه دهخداخاتون استی . [ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد است واقع در 17 هزارگزی جنوب مهاباد و 2 هزارگزی باختر شوسه ٔ مهاباد بسر دشت . محلی ا