استیعابلغتنامه دهخدااستیعاب .[ اِ ] (ع مص ) گرفتن . فراگرفتن . همگی چیزی فراگرفتن . کمال . استکمال . همه را فرارسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). استغراق . همه را فارسیدن . (زوزنی ). همه را فراگرفتن از اول تا آخر و تمام گرفتن . (غیاث ). همگی چیزی گرفتن . (منتهی الارب ) : بعد ا
اشتعابلغتنامه دهخدااشتعاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پاره ای از چیزی فاگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پاره ای از چیزی ستاندن . (فرهنگ خطی ) .
اصطحابلغتنامه دهخدااصطحاب . [ اِ طِ ] (ع مص ) اصطحاب قوم ؛ با یکدیگر مصاحبت کردن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط).یار و مصاحب یکدیگر شدن . (منتهی الارب ). با همدیگر صحبت داشتن . (آنندراج ). با یکدیگر صحبت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). همدیگر را یار و مصاحب شدن . (ناظم الاطباء). مصاحبت . همدم شدن
استیهابلغتنامه دهخدااستیهاب . [ اِ ] (ع مص ) بخشیدن خواستن . (منتهی الارب ). بخشیدن چیزی خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بخشش طلب کردن . || بخشیدن .