استیالغتنامه دهخدااستیا. [ اِ ] (اِخ ) کوهی است از کوههای مابین هرات و غزنه .(برهان قاطع) (سروری ) (رشیدی ) (جهانگیری ). مشهورترین شهر غور، بین جبال هرات و غزنه . (معجم البلدان )
استیآللغتنامه دهخدااستیآل . [ اِ تی ] (ع مص ) گردآمدن شتران . (منتهی الارب ). جمع شدن شتر و غیر آن .
استیاملغتنامه دهخدااستیام . [ اِ ] (ع مص ) بها کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). در بیع مکاس کردن . (زوزنی ). و متعدی به علی و باء شود. یقال : استام علیها و بها. (منتهی
استیآءلغتنامه دهخدااستیآء. [ اِ تی ] (ع مص ) استیئاء. وعده خواستن .(منتهی الارب ): استؤاه ؛ استوعده . (اقرب الموارد).
استیآللغتنامه دهخدااستیآل . [ اِ تی ] (ع مص ) گردآمدن شتران . (منتهی الارب ). جمع شدن شتر و غیر آن .
استیاملغتنامه دهخدااستیام . [ اِ ] (ع مص ) بها کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). در بیع مکاس کردن . (زوزنی ). و متعدی به علی و باء شود. یقال : استام علیها و بها. (منتهی