استیلغتنامه دهخدااستی . [ اَ ] (اِخ ) شهری حصین در ولایات سارد (ایطالیا)، و آن کرسی ناحیتی است بهمین نام ، در ملتقای دو نهر تانار و بوربو بمسافت 360 میلی جنوب شرقی تورن با راه آ
استیلغتنامه دهخدااستی . [ اُ ] (اِخ ) بندری در روم قدیم ، نزدیک مصب رود تیبر که اکنون از گل و لای دریا انباشته شده و در آنجا حفریات مهمی کرده اند.
اسطیلغتنامه دهخدااسطی . [ اُ طا ] (معرب ، ص ، اِ) در تداول عوام عرب ، بمعنی استاذ. (دزی ج 1 ص 21). رجوع به استاد شود.
آستیلغتنامه دهخداآستی . (اِ) مخفف آستین : جوانان ز پاکی ّ و ازراستی نوشتند بر پشت دست آستی . فردوسی .قلون رفت با کارد در آستی پدیدار شد کژّی و کاستی . فردوسی .ز کژّی نجوید کسی ر
آستیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآستین لباس ◻︎ ز کژّی نجوید کسی راستی / گر از راستی برکند آستی (فردوسی: ۸/۲۶۷).
استی ساکلغتنامه دهخدااستی ساک . [ اِ ] (اِخ ) کرسی کانتن اُب ، از ناحیه ٔ تری ، دارای 1794 تن سکنه . راه آهن از آن گذرد و دارای کارخانه های چوب بری و کلاه سازی است .
استی لی کنلغتنامه دهخدااستی لی کن . [ اِ ک ُ ] (اِخ ) یکی از رجال دربار تئودُسیوس امپراطور روم . وی اصلاً از قوم واندال بود و با خواهرزاده ٔ امپراطور مزبور ازدواج کرد و در موقع فوت تئ
استی لیتسلغتنامه دهخدااستی لیتس . [ اِلی ت ِ ] (اِخ ) یکی از تواریخ سریانی منسوب به استی لیتس است که در حدود سال 507 م . تألیف شده و حاکی از وقایع سالهای 494 تا 506م . است و بخطا آن
استی ساکلغتنامه دهخدااستی ساک . [ اِ ] (اِخ ) کرسی کانتن اُب ، از ناحیه ٔ تری ، دارای 1794 تن سکنه . راه آهن از آن گذرد و دارای کارخانه های چوب بری و کلاه سازی است .
استی لی کنلغتنامه دهخدااستی لی کن . [ اِ ک ُ ] (اِخ ) یکی از رجال دربار تئودُسیوس امپراطور روم . وی اصلاً از قوم واندال بود و با خواهرزاده ٔ امپراطور مزبور ازدواج کرد و در موقع فوت تئ
استی لیتسلغتنامه دهخدااستی لیتس . [ اِلی ت ِ ] (اِخ ) یکی از تواریخ سریانی منسوب به استی لیتس است که در حدود سال 507 م . تألیف شده و حاکی از وقایع سالهای 494 تا 506م . است و بخطا آن