استکثارلغتنامه دهخدااستکثار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چیزی را بسیار خواستن . (زوزنی ). زیاده طلبی . بسیار کردن خواستن . بسیار خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). افزونی خواستن . استمج
ﭐسْتِکْبَاراًفرهنگ واژگان قرآنخود بزرگ جلوه دادن -تکبر ورزیدن(با جديت) ( استکبار عبارت از اين است که : کسي بخواهد با ترک پذيرفتن حق ، خود را بزرگ جلوه دهد ، و خود را بزرگتر از آن بداند که حق
ﭐسْتَکْثَرْتُمفرهنگ واژگان قرآناز حد گذرانديد (عبارت "يَا مَعْشَرَ ﭐلْجِنِّ قَدِ ﭐسْتَکْثَرْتُم مِّنَ ﭐلْإِنسِ "يعني :اي گروه جن شما ولايت بر انسانها و گمراه نمودن آنان را از حد گذرانديد(با و
مستکثرلغتنامه دهخدامستکثر. [ م ُ ت َ ث ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استکثار. آنکه بسیار و فراوان می خواهد. (از منتهی الارب ). رجوع به استکثار شود.
استمجادلغتنامه دهخدااستمجاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) افزونی خواستن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). استکثار. افزونی گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). و منه المثل : فی کل شجر
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و
متشبهلغتنامه دهخدامتشبه . [ م ُ ت َ ش َب ْ ب ِه ْ ] (ع ص ) ماننده بچیزی . (آنندراج ). مانند و هم سان و مشابه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشابه