استوارشوندهلغتنامه دهخدااستوارشونده . [ اُ ت ُ ش َ وَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) واثق . به ترکیب استوار شدن ذیل استوار شود.
متراهصلغتنامه دهخدامتراهص . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) سنگهای بر هم نشیننده و محکم و استوار شونده . (آنندراج ). سنگهای بر هم نشسته و محکم و استوار شده . (ناظم الاطباء): صخور متراهصة؛
مُّشَيَّدَةٍفرهنگ واژگان قرآنمرتفع و استوارشده (بروج مشيدة یعنی برجهاي سخت بنيان . مشيدة از تشييد به معني رفع و بلندي است که اصل آن از " شيد " که به معني گچ است ،ميباشد چون به وسيله گچ
محکملغتنامه دهخدامحکم . [ م ُ ک ِ ] (ع ص ) استوارکننده . (ناظم الاطباء). استوارگرداننده . (آنندراج ).