لغتنامه دهخدا
مستهام . [ م ُت َ ] (ع ص ) سرگشته و آشفته و از جای رفته و رنجور از عشق . (منتهی الارب ). سرگشته و حیران . (غیاث ) (آنندراج ). شیفته و ازجای رفته . عاشق خرد بشده : در آینه ٔ عنایت صیقل شناخته زو قبله کرده و شده سرمست و مستهام . <p class="aut