استهاملغتنامه دهخدااستهام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) با یکدیگر قرعه زدن . (منتهی الارب ). اقتراع . پشک انداختن . قرعه ٔ فال انداختن .
اصطحاملغتنامه دهخدااصطحام . [ اِ طِ ](ع مص ) راست ایستادن ، یقال : اصطحم ؛ اذا انتصب قائماً. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
اشتاملغتنامه دهخدااشتام . [ اُ ] (اِخ ) اشتام بن درون نام بنیان گذارشهر پانچال هند بوده است . رجوع به تحقیق ماللهند ص 64 س 12 و ص 197 س 12 و ص <span class="hl
اشتیاملغتنامه دهخدااشتیام . [ اِ ] (ع مص ) در چیزی درآمدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مورد نظر واقع شدن کسی . (از اقرب الموارد).
استهامةلغتنامه دهخدااستهامة. [ اِ ت ِ م َ ] (ع مص ) سرگشته شدن . شیفته شدن . دل به چیزی رفتن . شیفته دل شدن . سرگشته و آشفته و ازجای رفته و رنجور از عشق شدن . || شیفته گردانیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).
پشک انداختنلغتنامه دهخداپشک انداختن . [ پ ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) قرعه زدن . قرعه کشیدن . مقارعة. قرعه افکندن . اقتراع . استهام . || فضله افکندن گوسفند و بز و آهو و اشتر و خر و جز آن .
اقتراعلغتنامه دهخدااقتراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) با یکدیگر قرعه زدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). قرعه زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پشک انداختن . استهام . || برگزیدن . (المصادر زوزنی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || آتش افروختن . (منتهی ال
استهامةلغتنامه دهخدااستهامة. [ اِ ت ِ م َ ] (ع مص ) سرگشته شدن . شیفته شدن . دل به چیزی رفتن . شیفته دل شدن . سرگشته و آشفته و ازجای رفته و رنجور از عشق شدن . || شیفته گردانیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).