استنضاضلغتنامه دهخدااستنضاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احسان و عطیّه خواستن . یقال : هو یستنض معروفاً؛ ای یستقطره . || نقد کردن دین خواستن . || اندک اندک بیرون آوردن خواستن آنرا. (منتهی الارب ).
مستنضلغتنامه دهخدامستنض . [ م ُ ت َ ن ِض ض ] (ع ص ) آنکه حق خود را اندک اندک از کسی گیرد. (از اقرب الموارد). رجوع به استنضاض شود.