استنشاق موادinhalation of drugsواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای مصرف مواد گازیشکل ازطریق بینی یا دهان که جذب آن را به بدن تسریع میکند
بادروجلغتنامه دهخدابادروج . (اِ) گل بستان افروز باشد و بوییدن آن عطسه آورد و گزیدن عقرب را نافع باشد و آنرا بعربی ضومر و مفرح القلب المحزون خوانند و بعضی گویند ریحان کوهی است . (ب
سوءِمصرف مادۀ استنشاقیinhalant abuseواژههای مصوب فرهنگستانمصرف نامناسب و مکرر مواد استنشاقی که پیامدهای ناگوار عودکننده دارد
وابستگی به مادۀ استنشاقیinhalant dependenceواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که بهصورت مجموعهای از علائم رفتاری و شناختی و کاراندامشناختی بروز میکند و ناشی از مصرف مداوم مواد استنشاقی است
ارنب بریلغتنامه دهخداارنب بری . [ اَ ن َ ب ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بفارسی خرگوش نامند و بعربی خُزَز گویند و ارنب معرب از ارنبا سریانی است و آن حیوانیست معروف و گویند مث
ضیقلغتنامه دهخداضیق . (ع ص ) ضد سعه . تنگ . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (مهذب الاسماء). || (اِ) شک در دل . شک که در دل گذرد (بفتح اول نیز آید). (منتهی الارب ). || (اِمص ) تن