استنفرهنگ انتشارات معین(اَ س ِ تُ) [ فر. ] (اِ.) = استون : مایعی است بی رنگ ، فرار، سریع التبخیر و قابل اشتعال ، با بوی اتری که از تقطیر یکی از استات ها به دست می آید و مانند یک حلال
استنلغتنامه دهخدااستن . [ اَ ت َ ] (ع اِ) بیخ درخت پوسیده . استان . یا درختی که در بیخ آن تفرق و پراکندگی باشد و از دور بر شکل کالبد مردم نماید. استنه ، یکی استن . (از منتهی الا
استنلغتنامه دهخدااستن . [ اُ ت ُ ] (اِخ ) بقولی نام یکی از حکام قدیم طبرستان و برخی استندار و استنداریه را از آن مشتق دانند. رجوع به استندار و سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابی
استنلغتنامه دهخدااستن . [ اَ ت َ ] (مص ) هستن . مصدر مفروض که زمان حال آن صرف شود اینچنین : استم ، استی ، است ، استیم ، استید، استند. و گاه بجای آنها: ام ، ای ، است ، ایم ، اید،
استنلغتنامه دهخدااستن . [ اِ ت َ ] (اِخ ) هانری کنت د... امیرالبحر فرانسوی ، مولد 1729 م .در کاخ راول (اُوِرنی ). وی در هندوستان و آمریکا برخلاف انگلستان قیام کرد و در 1794 او ر
آستنلغتنامه دهخداآستن . [ ت ِ ] (اِ) آستین . آستی . کُم ّ : روح اﷲ ار زآستن مریم آمده ست صد مریم است روح ترا اندر آستین . کمال اسماعیل .کلیم از ید بیضا همین قَدَر لافدکه دست زآس
استن کرکلغتنامه دهخدااستن کرک . [ اِ ت َ ک ِ ] (اِخ ) کمونی در بلژیک ، هِنو. مارشال لوکزامبورگ گیوم (ویلهلم ) سوم را بدانجا در سال 1692 م . مغلوب کرد. دارای 740 تن سکنه .
استن لنلغتنامه دهخدااستن لن . [ اِ ت َ ل َ ] (اِخ ) تئوفیل الکساندر. رسام فرانسوی ، مولد لُزان (1859 - 1923 م .).
استن وردلغتنامه دهخدااستن ورد. [ اِ ت ِ وُ ] (اِخ ) کرسی کانتن ِ نُر از ناحیت دونکِرک ، دارای 3632 تن سکنه .