استمنافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهخارج کردن منی از آلت تناسلی خود بدون مقاربت؛ جلق. Δ این عمل در شرع اسلام حرام است.
استمناءلغتنامه دهخدااستمناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استخراج المنی . (زوزنی ). آب بیرون کردن خواستن . مشتو زدن . مشت زنی . خضخضة. استدعاء خروج المنی . (تاج المصادر بیهقی ). بیرون کردن م
استمناحلغتنامه دهخدااستمناح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) عطیه خواستن . (منتهی الارب ). عطا خواستن . (تاج المصادر بیهقی ).