اصتمةلغتنامه دهخدااصتمة. [ اُ ت ُم ْ م َ ] (ع اِ) معظم چیزی . (منتهی الارب ). معظم چیزی و مجتمع آن و بقولی وسط آن ، مانند اصطمة. (از اقرب الموارد).
اصطمةلغتنامه دهخدااصطمة. [ اُ طُم ْ م َ ] (ع اِ) اسطمة. معظم هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ). || مجتمع یا وسط دریا، مانند اصطم و اسطم . (از تاج العروس ). مجتمع و فراهم آمده یامیانه ٔ دریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به اصطم و اسطم و اسطمة شود. ج ، اصاطمة. (مهذب الاسماء
اسطمةلغتنامه دهخدااسطمة. [ اُ طُم ْ م َ ] (ع اِ) اصطمة. میان چیزی : اسطمةالقوم ؛ میانه ٔ قوم ، و اشرف و بهتر ایشان . || فراهم آمدنگاه مردمان و معتمدعلیه ایشان . (منتهی الارب ). || میانه ٔ دریا. اسطم .
استماعلغتنامه دهخدااستماع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شنیدن . (منتهی الارب ) (مؤید الفضلاء). شنیدن آواز. نیوشیدن . فانیوشیدن . (زوزنی ). شنودن . فاشنودن . عمداً شنودن . شنود. گوش داشتن . (مؤیدالفضلاء) (صراح ) (منتهی الارب ). گوش واداشتن . (زوزنی ). گوش دادن . گوش یازی . گوش فرادادن . گوش فراداشتن .