استمتاعلغتنامه دهخدااستمتاع . [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) برخوردار شدن . برخورداری یافتن . (منتهی الارب ). برخوردن از چیزی . برخوردن گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). تمتع. منتفع شدن از: است
مستمتعلغتنامه دهخدامستمتع. [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استمتاع . برخورداری یابنده . (از منتهی الارب ). منتفع و برخوردار از چیزی به مدت طولانی . (از اقرب الموارد). || عمره
امتتاعلغتنامه دهخداامتتاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سود بردن از چیزی . برخورداری یافتن زمانی دراز. (از اقرب الموارد). تمتع. استمتاع . متمتع شدن : زاد رحلت بر راحله ٔ روز و شب نهید و دل
برخوردنلغتنامه دهخدابرخوردن . [ ب َ خوَر / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) برخوردار شدن . منتفع شدن . نفعیاب شدن . (غیاث اللغات ). تمتع. استمتاع . فایده دیدن . تمتع بردن . متمتع شدن . بهره بر
مخالصتلغتنامه دهخدامخالصت . [ م ُ ل َ ص َ ] (ع اِمص ) دوستی خالص و بی ریا و راستی و صداقت و اخلاص . (ناظم الاطباء): میمنه و میسره و قلب و جناح ِ آن را به حقوق صحبت و ممالحت و سواب
انتفاعلغتنامه دهخداانتفاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سود یافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). سود و نفع گرفتن . (آنندراج ). سود برداشتن . (مصادر زوزنی ). نفع گرفتن .