لغتنامه دهخدا
استلزام .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) لزوم . وجوب . || شبهه ٔ استلزام ؛ قاضی عبدالنبی بن عبدالرسول الاحمدنگری در کتاب جامعالعلوم مشهور به دستورالعلماء آرد: شبهةالاستلزام ؛ من شبهات ابن کمونه . و من المغالطات المستصعبة حتی قیل انها اصعب من شبهةجذر الاصم و لها تقریرات شتی . منها ما ذکره