استقصاصلغتنامه دهخدااستقصاص .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) قصاص گرفتن خواستن از کسی . (منتهی الارب ). قصاص دادن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). طلب قصاص کردن . || روایت کردن سخن .
مستقصلغتنامه دهخدامستقص . [ م ُ ت َ ق ِص ص ] (ع ص ) نعت فاعلی از استقصاص . قصاص گرفتن خواهنده از کسی . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استقصاص شود.