استفتاحلغتنامه دهخدااستفتاح . [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) نصرت خواستن . (مجمل اللغة) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). فیروزی جستن . (منتهی الارب ). استنصار. خواهش فیروزی . نصرت جستن . || گ
استفتاحفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نصرت خواستن . 2 - گشایش طلبیدن . 3 - یاری خواستن .
استفتاحفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. به دنبال پیروزی بودن؛ فتح خواستن.۲. باز کردن؛ گشودن.۳. آغاز کردن.۴. (اسم) پانزدهم ماه رجب. Δ در روایات آمده است که در این روز درهای آسمان باز است.
روز استفتاحلغتنامه دهخداروز استفتاح . [ زِاِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پانزدهم ماه رجب است و وجه تسمیه ٔ آن است که در رحمت و درهای بهشت در این روز گشاده میشود و نیز در کعبه بروی ز
استفتاءدیکشنری عربی به فارسیهمهپرسى , طلب فتوا كردن , پرسشنامه , رفراندم , نظرسنجى , نظرخواهى , سنجش آرا و افكار
روز استفتاحلغتنامه دهخداروز استفتاح . [ زِاِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پانزدهم ماه رجب است و وجه تسمیه ٔ آن است که در رحمت و درهای بهشت در این روز گشاده میشود و نیز در کعبه بروی ز
عرمیلغتنامه دهخداعرمی . [ع َ ما ] (ع حرف استفتاح )عَرْما لغتی است در «أما». گویند عرمی و اﷲ، به معنی أما و اﷲ. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
مستفتحلغتنامه دهخدامستفتح . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفتاح . فاتح و گشاینده . (از اقرب الموارد). || آغازکننده . (از اقرب الموارد). رجوع به استفتاح شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) هادی بن نظام الدین مقصودی . او راست : الاستفتاح فی القواعد الصرفیة العربیة طبع قازان بسال 1898 م . والاستکمال فی القواعدالنحویة طبع قازا