استغاثهفرهنگ مترادف و متضاد۱. التماس، الحاح، تضرع، زاری، فزع، گریه، لابه، مویه، ناله، ندبه ۲. دادخواهی، فریادخواهی، مددطلبی
استغاثهفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ ثِ) [ ع . استغاثة ] 1 - (مص م .) دادخواهی کردن ، یاری طلبیدن . 2 - (اِمص .) دادخواهی . 3 - زاری ، تضرع .
استغاثةلغتنامه دهخدااستغاثة. [ اِ ت ِ ث َ ] (ع مص ) استغاثت . فریاد خواستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). فریادرسی خواستن . (غیاث ). فریادخواهی . استصراخ . استعواء. فریاد ج
استغاثةلغتنامه دهخدااستغاثة. [ اِ ت ِ ث َ ] (ع مص ) استغاثت . فریاد خواستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). فریادرسی خواستن . (غیاث ). فریادخواهی . استصراخ . استعواء. فریاد ج
اسثغاثهواژهنامه آزاداِستِغاثِه؛ دادخواهی کردن، یاری طلبیدن. || (اِسم مصدر) دادخواهی. || زاری، تضرع. (رک دهخدا)
التماسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص استغاثه، تضرع، لابه، استدعا، تقاضا، تمنا نماز، خضوع خواهش، مراد، کام، حسرت، رویا، طمع، مقصود، منظور، هوس، آرزو ازوجز (ازوچز)
صَرِيخَفرهنگ واژگان قرآنکسي که ناله آدمي را بشنود و استغاثه او را جواب گويد و به فرياد او برسد - فرياد رس