استعفاءلغتنامه دهخدااستعفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) معاف کردن تکلیف خواستن . (منتهی الارب ). معاف کردن خواستن . (زوزنی ). استدعاء کناره گیری از شغل : از شغلهائی که بدیشان مفوض بود که ج
استعفاءفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) تقاضای معافیت از انجام کار. ؛~ نامه نامه ای که تقاضای کناره گیری از شغل یا کار در آن نوشته شده است .
مستعفیلغتنامه دهخدامستعفی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعفاء. استعفادهنده . استعفا داده . برکناری خواه از شغلی .- مستعفی شدن ؛ استعفا دادن . رجوع به استعفاء شود.
عبدالرحمانلغتنامه دهخداعبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن عبدالوهاب بن خلیفة العلامی المصری الشافعی . وزیر و فقیه و شاعر بود از خانواده ٔ علم و قضاء بود وی سمت قضاء و ولایت مصر ی