استعصاءلغتنامه دهخدااستعصاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نافرمانی کردن . نافرمان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بی فرمان شدن . گناه جستن بر کسی : استعصی علیه . (منتهی الارب ).
استعشاءلغتنامه دهخدااستعشاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سرگشته یافتن کسی را: استعشاه ؛ سرگشته یافت او را. (منتهی الارب ). || بروشنی آتش راه یافتن : استعشی ناراً. (منتهی الارب ).
استعصىدیکشنری عربی به فارسیسركشى كرد , نافرمانى كرد , شورش كرد , تمرّد كرد , فرمان نبرد , سرپيچى كرد , اطاعت نكرد
استعصى الأمردیکشنری عربی به فارسیاز فرمان سرپيچى كرد , سرپيچى كرد , نافرمانى كرد , تمرّد كرد , فرمان نبرد , از دستور اطاعت نكرد
مستعصیلغتنامه دهخدامستعصی . [ م ُت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعصاء. گناه جویند بر کسی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || سرکش و عاصی و گناهکار. (ناظم الاطباء). رجوع به استعصاء شود.