استطارةلغتنامه دهخدااستطارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) پراکنده شدن . متفرّق گشتن . پرکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || شکافته شدن بُن دیوار. || روائی افزون شدن بازار را. || بردمیدن (
مستطارلغتنامه دهخدامستطار. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استطارة. پرانیده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ترسیده . ترسانیده . || بسرعت رانده شده چنانکه اسب . (منتهی الارب )
مستطیرلغتنامه دهخدامستطیر. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استطارة. ساطع و منتشر: صبح یا برق یا شیب یا شر مستطیر. (اقرب الموارد). بردمیده . (منتهی الارب ). آشکار : یوفون بالنذر و
مستطیرةلغتنامه دهخدامستطیرة. [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) تأنیث مستطیر که نعت فاعلی است از استطارة. رجوع به مستطیر و استطارة شود. || سگ یا شتر ماده ٔ تیز شده به گشنی . (منتهی الارب ).
پرانیدنلغتنامه دهخداپرانیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) مطایرَه . (زوزنی ) تطییر. اِطارَه . (تاج المصادر بیهقی ). پراندن . پرواز دادن . اِستطارَه . تذریة. || کنایه از تعریف کردن . (برهان )
پریدنلغتنامه دهخداپریدن . [ پ َ دَ ] (مص ) با پر سوی هوا اوج گرفتن و مسافت پیمودن . حرکت کردن صاحبان بال در هوا با بالهای خویش . برپریدن . پرواز کردن . طیران کردن . طیرورت . طیر.