استضافهلغتنامه دهخدااستضافه . [ اِ ت ِ ف َ ] (ع مص ) فریادخواهی . داد خواستن . || مهمانی خواستن .مهمانی طلبیدن . || زیادت کردن . افزودن .
استجافهلغتنامه دهخدااستجافه . [ اِ ت ِ ف َ ] (ع مص ) فراخ گشتن چیزی . (منتهی الارب ). فراخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || استجافه ٔ مکان ؛ خالی یافتن جای را. (منتهی الارب ).
استضائةلغتنامه دهخدااستضائة. [ اِ ت ِ ءَ ] (ع مص ) روشن کردن . || روشن شدن . (زوزنی ). روشنی پذیرفتن . || روشنی جوئی . || استشاره : لاتستضیئوا بنار اهل الشرک ؛ و آن منع از استشاره
مستضیفلغتنامه دهخدامستضیف . [ م ُت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استضافة. فریادکننده و دادخواه . (منتهی الارب ). مستغیث . (اقرب الموارد). || خواهنده ٔ ضیافت . (منتهی الارب ) (اقرب الموا
استجافهلغتنامه دهخدااستجافه . [ اِ ت ِ ف َ ] (ع مص ) فراخ گشتن چیزی . (منتهی الارب ). فراخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || استجافه ٔ مکان ؛ خالی یافتن جای را. (منتهی الارب ).