استزادةلغتنامه دهخدااستزادة. [ اِ ت ِ دَ ] (ع مص ) فزونی خواستن . (منتهی الارب ). افزون خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). زیادت خواستن . کم شمردن . طلب افزونی کردن . بیشی خوا
استزادهفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ دِ) [ ع . استزادة ] 1 - (مص م .) فزون خواستن ، فزونی طلبیدن . 2 - مقصر شمردن . 3 - (مص ل .) شکوه کردن ، دلتنگی نمودن ، ج . استزادات .
استعادةدیکشنری عربی به فارسیاسترداد , باز پسگيرى , بازگرداندن , مسترد كردن , پس گرفتن , آزاد سازى (بازپسگيرى)
استزادهفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ دِ) [ ع . استزادة ] 1 - (مص م .) فزون خواستن ، فزونی طلبیدن . 2 - مقصر شمردن . 3 - (مص ل .) شکوه کردن ، دلتنگی نمودن ، ج . استزادات .
مستزادلغتنامه دهخدامستزاد. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استزادة. زیادکرده شده . (منتهی الارب ). افزون شده .زیادشده . رجوع به افزون و استزادة شود : مر ترا ای هم به دعوی مستزادا
مستزیدلغتنامه دهخدامستزید. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استزادة. مقصرشمرنده و فزونی خواهنده از کسی . زیادت خواه . بیشی خواه . (اقرب الموارد). رجوع به استزادة شود. || آزرده : به
اغماضلغتنامه دهخدااغماض . [ اِ ] (ع مص ) حقیر و خوار شمردن کسی را چشم : اغمضت العین فلاناً اغماضا. (منتهی الارب ). حقیر و خوار شمردن چشم فلان را. (ناظم الاطباء). || پیشی گرفتن از