استدعا کردندیکشنری فارسی به انگلیسیadjure, appeal, ask, crave, entreat, petition, plead, invoke, pray, sue, supplicate
خواهش کردنفرهنگ مترادف و متضادتقاضا کردن، استدعا کردن، تمنا کردن، مستدعی بودن، خواهشمند بودن، درخواست کردن
درخواست کردنلغتنامه دهخدادرخواست کردن . [ دَ خوا / خا ک َدَ ] (مص مرکب ) استدعا کردن . التماس کردن . خواهش کردن . از روی نیاز سؤال کردن . تقاضا کردن . توسل . الحاح . (تاج المصادر بیهقی
درخواه کردنلغتنامه دهخدادرخواه کردن . [ دَ خوا / خا ک َ دَ ] (مص مرکب ) درخواست کردن . استدعا کردن . تقاضا نمودن : کسی که جام میش در ازل نصیب افتادچرا به حشر کنند این گناه از او درخواه