استدراجلغتنامه دهخدااستدراج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نزدیک کردن بسوی چیزی بتدریج . قریب گردانیدن کسی را بسوی چیزی بتدریج . (منتهی الارب ). اندک اندک نزدیک آوردن . پایه پایه برآوردن . |
استدراجفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بتدریج بالا بردن .2 - بتدریج نزدیک گردانیدن . 3 - (مص ل .) ظاهر شدن کرامات از غیر مؤمن . 4 - بیچاره گردانیدن .
استدراجفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فریب دادن؛ مکر؛ نیرنگ.۲. (تصوف) به عذاب نزدیک کردن بنده بهوسیلۀ خداوند.۳. انجام کار عجیب و خارقالعاده مانندِ سِحر و جادو بهوسیلۀ کافر.
مستدرجلغتنامه دهخدامستدرج . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استدراج . بنده ای که خداوند او را پس از صدور خطا نعمت دهد و او استغفار را فراموش کند،قال عمربن الخطاب : اللهم
معجزهلغتنامه دهخدامعجزه . [ م ُ ج ِ زَ / زِ ] (از ع ، اِ) چون خرق عادتی از نبی صادر شود که خلق از آوردن مثل آن عاجز آید آن را معجزه گویند و چون از ولی خرق عادتی پیدا گردد آن را ک
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الحواری مکنی به ابوالحسن .از جمله ٔ اجله ٔ مشایخ شام . جنید درباره ٔ او گفت : احمدبن ابی الحواری ریحانةالشام . وی مرید ابوسلیمان
ارهاصلغتنامه دهخداارهاص . [ اِ ] (ع مص ) آماده ٔ چیزی شدن و ایستادن . || ستیهیدن . (منتهی الارب ). || سوده کردن . || سوده گردانیدن سم ستور: ارهصه اﷲ؛ سوده گرداند خدای سم ستوراو ر