استخلافلغتنامه دهخدااستخلاف . [ اِ ت ِ ](ع مص ) خلیفه کردن کسی را بجای خود. (منتهی الارب ). بجای کسی ایستادن خواستن . ایستیدن خواستن بجای کسی . (تاج المصادر بیهقی ). بیستادن خواستن بجای کسی . (زوزنی ). خلیفه خواستن کسی را. کسی را جانشین خویش کردن . || آب برکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). آب برکشید
مستخلفلغتنامه دهخدامستخلف . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ، اِ) به جانشینی قرار داده شده . (اقرب الموارد). رجوع به استخلاف شود.
مستخلفلغتنامه دهخدامستخلف . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) قراردهنده کسی را به جانشینی خود. (اقرب الموارد). || آبکش . (منتهی الارب ). آنکه برای اهل خود آب می آورد. (اقرب الموارد). رجوع به استخلاف شود.
کلروفرمفرهنگ فارسی معین(کُ لُ رُ فُ) [ فر. ] (اِ.) مایعی است بی رنگ و بیهوش کننده به فرمول 3 CHCl که از اثر استخلاف سه اتم ئیدروژن متان به وسیلة سه اتم کلر بدست می آید. این ماده در پزشکی به عنوان داروی بیهوشی مصرف می شود.
مستخلفینلغتنامه دهخدامستخلفین . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستخلف (در حالت نصبی و جری ). به جانشینی قرار داده شدگان : آمنوا باﷲ و رسوله و أنفقوا مما جعلکم مستخلفین فیه . (قرآن 7/57). و رجوع به مستخلف و استخلاف شود.
کلروفرملغتنامه دهخداکلروفرم . [ کْل ُ / ک ُ ل ُ رُ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح علم شیمی و پزشکی ، مایعی است بی رنگ و بیهوش کننده به فرمول CHCI3 که از اثر استخلاف سه اتم ئیدروژن متان به وسیله ٔ سه اتم کلر بدست می آید. این ماده