استحکام کششیtensile strengthواژههای مصوب فرهنگستانبیشترین تنش کششی تحملپذیر برای هر ماده بیآنکه گسیخته شود
استحکاملغتنامه دهخدااستحکام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استوار شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). استواری . استوار گردیدن . (منتهی الارب ). حصانت . محکمی .اِحکام : الحمد ﷲ الذی انتخب امیرالمؤمنین من اهل تلک الملة التی علت غراسها و رست اساسها و استحکمت ارومتها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <span class="hl"
استحکامدیکشنری فارسی به انگلیسیconsistency, integrity, solidity, soundness, stability, steel, strength, sturdiness, support, tenacity
استحکام کششی نهاییultimate tensile strengthواژههای مصوب فرهنگستانبیشینۀ باری که نمونهای از جسم در برابر کشش میتواند تحمل کند
خستگی فلزmetal fatigueواژههای مصوب فرهنگستانکاهش فزایندۀ استحکام فلز براثر تنشهای مکرر، بهنحویکه هیچیک از آنها از حد استحکام کششی نهایی فلز بیشتر نباشد
طوقه 1bead 1واژههای مصوب فرهنگستانبخشی از تایر که بر روی رینگ (rim) مینشیند و شامل سیمهای فولادی با استحکام کششی زیاد است که لایههایی لاستیکی دورتادور آنها را میپوشانَد متـ . طوقۀ تایر tyre bead
ولکانشvulcanisation/ vulcanizationواژههای مصوب فرهنگستانواکنشی شیمیایی که معمولاً با کمک گوگرد یا مواد دیگر موجب ایجاد اتصالات عرضی بین زنجیرهای لاستیک یا سایر بسپارها میشود، بهصورتیکه مومسانی و چسبندگی سطحی کاهش و همزمان با آن، استحکام کششی افزایش مییابد متـ . پخت 2 curing 2
استحکاملغتنامه دهخدااستحکام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استوار شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). استواری . استوار گردیدن . (منتهی الارب ). حصانت . محکمی .اِحکام : الحمد ﷲ الذی انتخب امیرالمؤمنین من اهل تلک الملة التی علت غراسها و رست اساسها و استحکمت ارومتها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <span class="hl"
استحکامدیکشنری فارسی به انگلیسیconsistency, integrity, solidity, soundness, stability, steel, strength, sturdiness, support, tenacity
استحکامفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)محکم شدن ، استوار شدن . 2 - (اِمص .) استواری . ج . استحکامات .
استحکاملغتنامه دهخدااستحکام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استوار شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). استواری . استوار گردیدن . (منتهی الارب ). حصانت . محکمی .اِحکام : الحمد ﷲ الذی انتخب امیرالمؤمنین من اهل تلک الملة التی علت غراسها و رست اساسها و استحکمت ارومتها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <span class="hl"
استحکامدیکشنری فارسی به انگلیسیconsistency, integrity, solidity, soundness, stability, steel, strength, sturdiness, support, tenacity