استحذاءلغتنامه دهخدااستحذاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) عطیه خواستن از کسی . (منتهی الارب ). || از کسی نعلین خواستن . (از منتهی الارب ). نعلین خواستن . (زوزنی ).
استهزاءلغتنامه دهخدااستهزاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خندستانی . (مجمل اللغه ). خندستانی کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بر کسی خندیدن . تمسخر کردن . (غیاث ). جمز. ریشخند کردن . ری
استحاءلغتنامه دهخدااستحاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ستردن موی . (منتهی الارب ). || شرم داشتن از کسی . استحیاء.
استحثاءلغتنامه دهخدااستحثاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خاک زدن هر یک بر روی دیگری . (منتهی الارب ).خاک پاشیدن هر یک بر روی دیگری . خاک بهم افشاندن .
استحجاءلغتنامه دهخدااستحجاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بوی ناک شدن گوشت بسبب بیماری : استحجی اللحم . (منتهی الارب ).
استحاءلغتنامه دهخدااستحاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ستردن موی . (منتهی الارب ). || شرم داشتن از کسی . استحیاء.
استحثاءلغتنامه دهخدااستحثاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خاک زدن هر یک بر روی دیگری . (منتهی الارب ).خاک پاشیدن هر یک بر روی دیگری . خاک بهم افشاندن .
استحجاءلغتنامه دهخدااستحجاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بوی ناک شدن گوشت بسبب بیماری : استحجی اللحم . (منتهی الارب ).