استجهلغتنامه دهخدااستجه . [ اَ ت ِ ج َ ] (اِخ ) شهری به اسپانیا. (نخبة الدهردمشقی ص 242). ناحیه ای از اندلس متصل بتوابع ریة، بین قبله و مغرب قرطبه ، بالای نهر غرناطه . (مراصد الا
استجهاللغتنامه دهخدااستجهال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نادان شمردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || سبک داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). استخفاف کردن . (منتهی الارب ). || جنبانیدن باد شا
استجاشهلغتنامه دهخدااستجاشه . [ اِ ت ِ ش َ ] (ع مص ) طلب کردن لشکر. (منتهی الارب ). لشکر خواستن .(تاج المصادر بیهقی ). طلب لشکر کردن و گرد آوردن .
استجهاللغتنامه دهخدااستجهال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نادان شمردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || سبک داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). استخفاف کردن . (منتهی الارب ). || جنبانیدن باد شا
لجنیاتهلغتنامه دهخدالجنیاته . [ ل ُ ج ُ ت َ ] (اِخ ) نام ناحیتی از نواحی استجة نزدیک قرطبة در اندلس . (معجم البلدان ).
اشبورهلغتنامه دهخدااشبوره . [ اُ رَ ] (اِخ ) ناحیه ای به اندلس از اعمال طلیطله و گویند اشبورة از اعمال استجة است . و یاقوت گوید نمیدانم آیا دو موضعند که هر یک را اشبورة گویند یا ی
الیةلغتنامه دهخداالیة. [ اُل ْ ی َ ] (اِخ ) نام دیهی بزرگ از نواحی اِستِجَه واقع در اندلس . (از معجم البلدان ).