استبعاللغتنامه دهخدااستبعال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استبعال نخل ؛ بی نیاز گشتن خرمابن از آب دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || استبعال مکان ؛ بعل گردیدن آن . || استبعال رجل ؛ شوهر گردیدن
استبالةلغتنامه دهخدااستبالة. [ اِ ت ِ ل َ ] (ع مص ) بول فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). بول کردن خواستن . (زوزنی ).
استبتاللغتنامه دهخدااستبتال . [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) استبتال فسیله ؛ جدا و مستغنی شدن پاجوش و نهال از درخت اصل . (از منتهی الارب ).
مستبعللغتنامه دهخدامستبعل . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبعال . نخل مستبعل و مکان مستبعل ؛ خرمابن و مکان که بعل شده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به بعل شود.
استبالةلغتنامه دهخدااستبالة. [ اِ ت ِ ل َ ] (ع مص ) بول فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). بول کردن خواستن . (زوزنی ).