استبراءلغتنامه دهخدااستبراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برائت جستن و برائت خواستن از عیب و وام و تهمت و مانند آن . (از منتهی الارب ). طلب دوری از گناه و قرض و عیب . بیزاری جستن . بیزاری خو
استبراءواژهنامه آزاداستبراء عمل مستحبی است که مردان، بعد از بیرون آمدن بول (ادرار)، برای اینکه یقین کنند بول در مجرا نمانده است انجام میدهند. به رساله توضیح المسائل مراجعه شود.
استزراءلغتنامه دهخدااستزراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حقیر شمردن کسی را. (منتهی الارب ). اِزدِراء. حقیر داشتن .
استباءلغتنامه دهخدااستباء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اسیر گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). برده گردانیدن . (منتهی الارب ). سبی . (زوزنی ). || دل بردن . (منتهی الارب ). || خریدن می را. خریدن
استباءةلغتنامه دهخدااستباءة. [ اِ ت ِ ءَ ] (ع مص ) مأوی گرفتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ): استبأه ؛ جای باش ساخت آنرا. (منتهی الارب ). || کشتن کسی راعوض کسی . کشتن قاتل را بع
تقریلغتنامه دهخداتقری ٔ. [ت َ ] (ع مص ) بند کرده شدن زن جهت استبراء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تقرئة شود. || بیرون آمدن از حیض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مستبریلغتنامه دهخدامستبری ٔ. [ م ُ ت َ رِءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبراء. برأت خواهنده از گناه یا از دین و وام . || آنکه طلب عمق و نهایت چیزی را کند تا آن را دریابد و قطع شبهه ا
تقرئةلغتنامه دهخداتقرئة. [ت َ رِ ءَ ] (ع مص ) بند کردن زن جهت استبراء تا انقضای عده ٔ او. (از اقرب الموارد). رجوع به تقری شود.
مطهراتلغتنامه دهخدامطهرات . [ م ُ طَهَْ هَِ ] (ع ص ، اِ) ج ِمطهر. چیزهائی که بر حکم فقه اسلامی وسیله ٔ تطهیر اشیاء متنجس هستند. در توضیح المسائل آرد: یازده چیز نجاست را پاک می کند