استانوسلغتنامه دهخدااستانوس . [ ] (اِخ ) استانوز. قصبه ٔ کوچک ناحیه ٔ مرکزی ، در انطالیه قضای مرکز سنجاق تکه از ولایت قونیه قریب 60 هزارگزی شمال غربی انطالیه ، بساحل نهری بهمین نام
استانوسلغتنامه دهخدااستانوس . [ ] (اِخ ) استانوز. قصبه ایست در قضای مرکزی ولایت و سنجاق انقره (انگوریه ) قریب به 25 هزارگزی غربی شهر آنقره ، در محلی که نهر چارسو بشعبه ٔ آنقره از ر
استانوسلغتنامه دهخدااستانوس . [ ] (اِخ ) رودخانه ایست که از کوههای ناحیه ای بهمین نام سرچشمه گرفته و از دو نهر متحد در قصبه ٔاستانوس متشکل میگردد و پس از طی مسافت قریب 85 هزار گز ب
استانسلغتنامه دهخدااستانس . [ اُ ن ِ ] (اِخ ) فرزند داریوش دوم ، و داریوش سوم نبیره ٔ استانس بود. (ایران باستان ص 990 و 1187).
استانوویلغتنامه دهخدااستانووی . [ اِ ن ُ وُ یی ] (اِخ ) سلسله جبالی است که از کوه کاخته تا دماغه ٔ شرقی بمسافت 6000 هزارگزی امتداد یافته قسمت جنوب شرقی آن در خطه ٔ داوریه ، حدود چین
استانیسلاسلغتنامه دهخدااستانیسلاس . [ اِ ] (اِخ ) (سن ...) مسیحیان دو قدیس بدین اسم دارند: یکی از آنان در سال 1072 م . مترپولیت کراکوویا بود و به امر سلطان بولسلاس دوم بقتل رسید و لذا
استانیسلاسلغتنامه دهخدااستانیسلاس . [ اِ ] (اِخ ) مولد او بسال 1550 م . وی در مدرسه ٔ ژزوئیتهای وین تعلیم یافت و علی رغم ممانعت پدر کشیش ژزوئیت گردید و در هیجده سالگی درگذشت . ژزوئیته
استانیسلاوولغتنامه دهخدااستانیسلاوو. [ اِ ] (اِخ ) شهری در لهستان (گالیسی )، قرب دِنیِسْتِر. دارای 52000 تن سکنه و ناحیه ٔ معدنی است .در سال 1939 م . به روسیه ٔ شوروی ملحق گردیده بود.