استثماردیکشنری عربی به فارسیاعطاي نشان , سرمايه گذاري , دادن امتياز , تفويض , مبلغ سرمايه گذاري شده , سرمايه گزارى , بهره بردارى , بهره كشى , انتفاع , بهرهگيرى , سرمايه گذارى , استثمار
استیمارلغتنامه دهخدااستیمار. [ اِ ] (ع مص ) استئمار. مشورت کردن . مشاوره . مشورت کردن خواستن . مشاورت کردن خواستن . (زوزنی ). سگالیدن . با یکدیگر رأی زدن . مؤامرة.
مستأمرلغتنامه دهخدامستأمر. [ م ُ ت َءْ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استئمار. کسی که مورد مشورت قرار گرفته باشد. (اقرب الموارد). رجوع به استئمار و استیمار شود. || در اصطلاح فقه
مستأمرلغتنامه دهخدامستأمر. [ م ُ ت َءْ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استئمار. مشورت کننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استئمار و استیمار شود. || در اصطلاح فقهی ، آنک
استثماردیکشنری عربی به فارسیاعطاي نشان , سرمايه گذاري , دادن امتياز , تفويض , مبلغ سرمايه گذاري شده , سرمايه گزارى , بهره بردارى , بهره كشى , انتفاع , بهرهگيرى , سرمايه گذارى , استثمار