استلغتنامه دهخدااست . [ اِ ] (اِمص ) مخفف ایست . توقف : بر شترست رخت ما این دل تنگ سخت مااِست مکن چو قافله روی بدین طرف کند. مولوی .|| ستایش و مدح و ثنا. (از برهان ) (جهانگیری
استلغتنامه دهخدااست . [ اُ ] (اِ) مؤلفین برهان و جهانگیری و آنندراج بمعنی افکندن و انداختن یاد کرده اند واین معنی را ازین بیت استخراج کرده اند : بر نطع زمین طرح شهی چون تو باس
استلغتنامه دهخدااست . [ اُ ] (اِ) سرین و کفل مردم و اسب . (برهان ). و ظاهراً با اِست بکسر همزه خلط شده است .
اصتلغتنامه دهخدااصت . [ اَ ] (ع مص ) بی روییدگی شدن زمین ، و این را وقتی گویند که در آن تره و گیاهی نباشد. (منتهی الارب ). اصت زمین ؛ نبودن تره و گیاه در آن . (از قطر المحیط).
اثطلغتنامه دهخدااثط. [ اَ ث َطط ] (ع ص ) کوسه . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). کوسج ریش : رجل ٌ اثط؛ مرد کوسه . لغت عامی است و فصیح آن ثط است . (منتهی الارب ). || گران شک
است-لاَّملغتنامه دهخدااست-لاَّم . [ اِ ت ِل ْ ] (ع مص ) زره درپوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). زره پوشیدن . (زوزنی ). || با ناکسان خویشی و مصاهرت کردن . (از منتهی الارب ). از ناکسان زن
اُسْتِ قُسْتگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی مستحکم. مقاوم و پا برجا ، مظبوط ، مخالف ضعیف و سست ، درهم بسته شده و محکم ، استخوان دار ، بادوام ، ثابت و استوار.
است هالغتنامه دهخدااست ها. [ اُ س ِ ] (اِخ ) آلانان . رجوع به آس و اُسِت و ایران باستان ص 2458 ببعد شود.
است و بستلغتنامه دهخدااست و بست . [ اَ ت ُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) حالات و واقعات . (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). این ترکیب جائی دیده نشد و گمان نمیرود صحیح باشد.
است-لاَّملغتنامه دهخدااست-لاَّم . [ اِ ت ِل ْ ] (ع مص ) زره درپوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). زره پوشیدن . (زوزنی ). || با ناکسان خویشی و مصاهرت کردن . (از منتهی الارب ). از ناکسان زن