آسانگیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام گیری، ملایمت، ارفاق، آوانس، مدارا، نرمش، تحمل، مماشات، بیطرفی تساهل، تسامح، آزاداندیشی، آزادفکری، دمکراسی، آزادی، لیبرالیسم ترحم، دلس
غمضلغتنامه دهخداغمض . [ غ َ ] (ع مص ) آسان داشتن از کسی درخرید و فروخت . (منتهی الارب ). تساهل و آسان گیری در بیع. غموض هم آمده است . (از اقرب الموارد). || رفتن . (منتهی الارب
غمضفرهنگ انتشارات معین(غَ ضْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آسان گرفتن بر کسی . 2 - چشم پوشی کردن . 3 - (اِمص .) آسان گیری . 4 - چشم پوشی .
مر قانونواژهنامه آزاداصل قانون (مُرِّ قانون) اصل خود قانون. قانون صریح و بدون هیچ گونه تفسیر، ملاحظه، آسان گیری یا چشم پوشی. فقط خود قانون، نه کمتر نه بیشتر؛ فقط معنا و مفهومی که از
مساهلتلغتنامه دهخدامساهلت . [ م ُ هََ ل َ ] (ع مص )مساهلة. مساهله . آسان گرفتن و سهل پنداشتن و نیز به معنی سستی کردن . (غیاث ). مسامحه و سهل انگاری و سستی . (ناظم الاطباء). آسان گ