اساطیرلغتنامه دهخدااساطیر. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اِسطار و اسطارة و اسطیر و اسطیرة و اسطور و اسطورة. سیوطی در المزهر گوید: اساطیر، جمعی باشد بی واحد. ابوعبیده گوید واحد آن اسطارة است و
اساطیرالاولینلغتنامه دهخدااساطیرالاولین . [ اَ رُل ْ اَوْ وَ ] (ع اِ مرکب ) افسانه های قدما. خرافات پیشینیان : یقول الذین کفروا اِن هذا الاّ اساطیرالاولین . (قرآن 25/6).آن اساطیراوّلین ک
اسطیریوسلغتنامه دهخدااسطیریوس . [ ] (اِخ ) الملک . جانشین مرقیان الملک . ابن ابی اصیبعه گوید: این پادشاه بعلتی سخت مبتلا شد و اوتوشیوس [ یحیی النحوی ؟ ] او را درمان کرد و وی شفایافت
ویسپوبیشواژهنامه آزادنام درختی اساطیری در اسطورههای ایرانی است که آشیانهٔ سیمرغ افسانهای بر آن است. نام ویسپوبیش در پارسی میانه به معنای «درمان همهٔ دردها» است و درختی است که اهور
کیانوشواژهنامه آزادکیانوش نام یکی از شخصیتهای اساطیری ایران در شاهنامهی فردوسی است. او پسر آبتین و فَرانک، و یکی از دو برادر فریدون بود که او را در پیروزی بر ضحاک یاری کرد: برا