اساس راهroadbaseواژههای مصوب فرهنگستانلایۀ اصلی توزیع بار که بر روی زیراساس و در زیر قشر اساس قرار دارد
راهب آسالغتنامه دهخداراهب آسا. [ هَِ ] (ص مرکب ) مانند راهب . همچون راهب . مثل راهب : فلک کژروتر است از خط ترسامرا دارد مسلسل راهب آسا. خاقانی .بی چلیپای خم مویت و زنار خطت راهب آسا
توبیلغتنامه دهخداتوبی . [ ت ُ] (اِخ ) یهودی از قبیله ٔنفتالی که بر اثر تدین خود مشهور گردید و در دوران پیری کور شد و به وسیله ٔ پسرش ، بر اساس راهنمائی فرشته رافائل ، معالجه گشت
قیرپوشة اولیهinitial sealواژههای مصوب فرهنگستانپوشش قیری روی قشر اساس آمادهشدة راه پیش از ریختن قیر نفوذی
کنفوسیوسلغتنامه دهخداکنفوسیوس . [ ک ُ ] (اِخ ) مشهورترین فیلسوف چین (؟ 551 - ؟ 479 ق . م .) و پایه گذار یک سیستم اخلاقی مستحسن بود. او وفاداری به آداب و رسوم ملی و خانوادگی را در در
کنگاجلغتنامه دهخداکنگاج . [ ک ِ / ک َ ] (ترکی - مغولی ، اِ) مشورت باشد یعنی به واسطه ٔ کاری و مهمی با شخصی صلاح بینند و مشورت کنند. (برهان ). به معنی کنگاش . به عربی مشورت گویند.
قشر میانیintermediate courseواژههای مصوب فرهنگستانلایهای بین قشر اساس و لایة پوششی (wearing course) رویة راه