اسائهلغتنامه دهخدااسائه . [ اِ ءَ ] (ع مص ) اِساءة. اِسائت . رجوع به اساءة شود.- اسائه ٔ ادب ؛ بی ادبی .- اسائه ٔ ظن ؛ بدگمانی .
اسائهفرهنگ انتشارات معین(اِ ئِ) [ ع . اسائة ] (مص ل .) 1 - بدی کردن . 2 - بدی کردن به کسی . ؛~ ء ادب بی ادبی کردن ، هتک حرمت کردن .
اسائه ادبواژهنامه آزادجسارت، بی ادبی. || «قصد اسائۀ ادب نداشتم»:یعنی نمی خواستم بی ادبی کنم، یا حرف بی ادبانه ای بزنم. بی ادبی(لغتنامه دهخدا)
اساءةلغتنامه دهخدااساءة. [ اِ ءَ ] (ع مص )اِسائه . اِسائت . بدی کردن با. (منتهی الارب ) (صراح ).بدی ، مقابل احسان و نیکی : اساءة اَدَب : چه اسائت ز من آمد که بدین تشنه دلی بسوی م
ارزیکتنلغتنامه دهخداارزیکتن . [ اِ رِ ت ُ ] (اِخ ) طبق اساطیر، پسر یکی از پادشاهان تِسّالی بود که بعلت اسائه بسِرِس مبتلا بجوع کلبی شد و خود را ببلعید.
بد کردنلغتنامه دهخدابد کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب )... به کسی یا باکسی ؛ بدرفتاری کردن با او. بدی کردن با او. اسائه . ظلم کردن . (از یادداشت مؤلف ). بدکرداری کردن . بدفعلی نمو
بدگمانیلغتنامه دهخدابدگمانی . [ ب َ گ ُ / گ َ ] (حامص مرکب ) سؤظن . (ناظم الاطباء). اسائه ظن . (یادداشت مؤلف ). بدخیالی . (از ولف ) : گفت ... آنچه صواب است بباید نبشت چنانکه هیچ