صادرکنندة ضمانت مشروطwarrantorواژههای مصوب فرهنگستانکسی که کالا یا خدمت خریداریشده از غیر را تضمین میکند
غیرلغتنامه دهخداغیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (
غیرزادلغتنامه دهخداغیرزاد. [ غ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: غیر، غر + زاد) روسپی زاده . غرزاد. (ناظم الاطباء). حرامزاده . رجوع به غرزاد و «غر» و فرهنگ شعوری ج 2 ورق 186 ب شود.
لیکورگوسلغتنامه دهخدالیکورگوس . (اِخ ) پادشاه اسپارت که از غیر خانواده ٔ سلطنتی بود و دو بار نیز از سلطنت معزول گشت . یک بار از جانب ملت برای آنکه به تقسیم اراضی تن نمی داد و بار دی
ساریدلغتنامه دهخداسارید. (اِخ ) (باقی بعد از غیر)، یکی ازمرز و بوم زبولون است (صحیفه ٔ یوشع 19:10 و 12) که در ترجمه ٔ سریانی «اشدود» و در ترجمه ٔ هفتاد «سدّول »[ د د ] خوانده شده