از دستلغتنامه دهخدااز دست . [ اَ دَ ت ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (حرف اضافه + اسم ) از طرف ِ. از جانب . از قبل : شهریار از دست تو بسیار هست هیچ گلخن تاب را این کار هست . عطار. || (اِ
بیاشتهایی سالمندیanorexia of ageingواژههای مصوب فرهنگستاناز دست رفتن اشتها در سالمندان به دلایل کاراندامشناختی یا اجتماعی یا روانشناختی یا درمانی
زبانباختگیlanguage lossواژههای مصوب فرهنگستاناز دست رفتن دائمی یا موقت زبان یا برخی از جنبههای زبان براثر آسیبهایی مانند ضربۀ مغزی و سکته
زبانپریشیaphasia, dysphasiaواژههای مصوب فرهنگستاناز دست رفتن کامل یا جزئی تولید یا درک زبان یا گفتار در نتیجۀ بیماری یا آسیب مغزی
سرخغشred outواژههای مصوب فرهنگستاناز دست رفتن بینایی براثر رسیدن بیشازحد خون به مغز در حرکات شتابدار و روبهپایین هواپیما